اخبار معماری ایران و جهانتازه های معماری ایران

پروژه دارالقرآن خانم “فرشید موسوی” طرح شکست خورده شهرداری تهران

پروژه دارالقرآن خانم “فرشید موسوی

شهرداری تهران با درآمدی افسانه ای که بر گرده تهرانی ها تحمیل می شود همچنان به منظور ساخت فضاهای عمومی و فرهنگی مردم را به شیوه های مختلف به پرداخت بیشتر تشویق می کند .
نه تنها طرح تفصیلی جدید با افزایش تراکم ها و ارتفاع بخشی ساختمان های اداری و تجاری و مجوز ساخت در صد در صد زمین که کاملاً بدون حساب و برآورد در هر منطقه از تهران با هزینه های کلان در حال اجراست ، فرصت غنیمتی برای شهرداری فراهم آورده است ، بلکه همچنان تغییر کاربری‌ها بدون در نظر گرفتن طرح تفصیلی، تخریب باغ‌های تهران، اعطای تراکم بیش از ظرفیت شهر و أخذ عوارض ساختمانی و نوسازی و افزایش هزینه خدمات شهری که طبق قانون اساسی باید به رایگان انجام می شد ثروت بی حسابی را نصیب شهرداری تهران کرده است .


پرسش اینجاست که در مقابل چنین بودجه ای شهرداری چه خدماتی به مردم ارائه می دهد؟ 

آیا خدمات و ساخت و سازهایی که همواره شهرداری و سازمان های وابسته به شدت به آن افتخار می کنند درخور شأن و مورد رضایت شهروندان می باشد ؟ 

به عنوان نمونه موردی؛ یک پروژه قریب الوقوع فرهنگی – مذهبی را در تپه های عباس آباد مورد توجه قرار می دهیم: جایی که تغییرات مدام در ضوابط ساخت و ساز آن که مسئولین متوالی درباره آن شانه خالی می کنند همواره مانع از موضع گیری مسئولان شورای شهر و کارشناسان شده است .
صرف نظر از ساختمان های بلندی که چشم انداز این مجموعه را مخدوش کرده است ، شهرداری با حسن نیت مشغول ساخت ابنیه ای فرهنگی – تفریحی در تپه های عباس آباد می باشد ؛ پروژه هایی طولانی مدت که با اجرا یا فرمایش “شرکت نوسازی تپه های عباس آباد ” یا ” شرکت توسعه‌ی فضاهای فرهنگی ” وابسته به شهرداری تهران پدید می آیند.
پرسش اینجاست که با بودجه های سرسام آوری که به این بناها تعلق می گیرد تا چه حد حقوق شهروندان برای جبران کمبود فضاهای سبز و فرهنگی برآورده شده است.
در بسیاری کشورها حتی بناهای بزرگ خصوصی را نیز به رای و داوری مردم می گذارند چرا که این مردم هستند که هر روز باید با این ساختمان ها مواجه شوند و احترام به زیبایی شناسی و ادراک محیطی آنها لازم است چه رسد به آنکه بنایی عمومی باشد و از آن فراتر فرهنگی و خود مردم برای ساخت آن هزینه کنند .
در اینجا شهرداری نه تنها برای ساخت و سازهای خود هیچ نظری از مردم نمی خواهد بلکه از کارشناسان و فرهنگ شناسان نیز نظری نمی خواهد . گویی مسئولین به طریق فراعنه مشغول افتخارآفرینی و یادگارسازی برای خود با هزینه بیت المال هستند!
عجیب است که در اینجا هیچکس مدعی نیست که چرا شهرداری به هزینه مردم بناهایی را به سلیقه خود و کاملا بدون توجه به فرهنگ ایرانی و معتقدات اسلامی می سازد ؟!
چرا شهرداری به خود حق می دهد طرح ها را از صاحبان واقعی آن پنهان کند و تا بعد از اجرا هرگز اطلاعاتی درباره طرح هایی که در واقع مالک آن مردم هستند ندهد تا ناگهان همگان را در برابر کار انجام شده قرار دهد و منتقدان اعتراض را بی حاصل ببینند ؟
در بسیاری کشورها حتی حقوق و دستمزد کارمندان دولت در وب سایت هایی مستقیما در دسترس مردم است . اینجا گویا ملک شخصی مسئولان شهری است که با هزینه های سرسام آور اعلام نشده که مستقیماً از مردم مطالبه می شود هر پروژه ای را که به سلیقه خود بهتر بدانند اجرا می کنند .
در خصوص تصمیم گیری برای فضاهای فرهنگی بسیار جالب است که شرکتی به نام “توسعه فضاهای فرهنگی” وجود دارد که مسئول این کار است.

نمونه کارهایش هم در مجموعه تپه های عباس آباد دیده می شود . مسئولین و مشاوران این شرکت فکر می کنند فرم پروژه مال آنهاست و عملکرد داخل آن متعلق به مردم ! گویی فرم از عملکرد مجزاست و هر فرم به هم ریخته ، بی هویت یا تقلیدی را به نام مسجد ، سینما ، موزه ، باغ کتاب و … به مردم تحویل می دهند غافل از آنکه از کوزه همان برون تراود که در اوست ! در این خصوص نگاهی می اندازیم به طرح دارالقرآن که باید مجموعه ای مذهبی – فرهنگی باشد .

شاید که با برانگیختن توجهات به این طرح قبل از فاجعه جلوی آن گرفته شود !

پروژه دارالقرآن به جای پروژه شهربازی تهران که قرار بود به دفتر خانم فرشید موسوی از لندن واگذار شود به این معمار در خارج از تهران با رقم خارج از تصور 3.5 میلیارد تومان واگذار شد در حالیکه کل دستمزد چنین طرحی در آن زمان برای نقشه های آماده فاز یک و دو توسط مشاوری داخلی حداکثر 300 میلیون تومان هزینه در بر داشت!

در عوض آنچه این مشاور با ایجاد یک نماینده صوری در تهران بدون بازدید دقیق از محل احداث پروژه و تحویل دفترچه مطالعات و شناسایی وضع موجود به شرکت توسعه فضاهای فرهنگی ارائه داد حجم بی هویتی از تکرار مدولی پیش فرض که از قبل در رایانه طراح موجود بوده است می باشد !

در توضیح طرح اشاره شده است که برای ایجاد سازه از کاربندی الهام گرفته شده است . کاربندی های ایرانی و اتکاء آنها به ستون ها با تعریف اجزاء مشخص ، هندسه دقیق و تناسبات موزون .

این سقف که در تصویر می بینیم ممکن است به راحتی از سازه یک چتر برداشت شده باشد و بر ستون های لاغر فلزی و بی تناسبی که نه پایه ستون دارند ، نه سر ستون مستقر شده باشد که فضای دهشتناکی را از برش های بزرگ فلزی ایجاد می کند که بسیار آسیب زننده است!

طراحان هر چیز به هم ریخته ای را به صرف اندکی شباهت در فرم یا جزییات به معماری ایران و تفکرات اسلامی مربوط ساخته اند !

در نگاهی به طرح آماده شده آنچه کاملاً واضح است این است که طراح هیچ زمانی برای مطالعه عمیق موضوع و اهداف پروژه و در نتیجه طراحی و حتی ارائه سه بعدی آن صرف نکرده است !

ارجاع به انواع در هم ریخته معماری در اقلیم های مختلف که از هیچکدام استفاده معنایی و کاربردی صحیحی نشده است بیشتر مصداق این است که معماری ایرانی – اسلامی را به سخره گرفته باشند !

در جایی با اشاره به عکسی از ماسوله ایده راه رفتن بر سقف توجیه شده است ! در صورتی که این سایت کوهستانی نیست که چنین کیفیتی بخواهد تکرار شود. بر فرض که شیب توجیه کننده باشد پس چرا مانند آنچه عکس نشان می دهد سقف به صورت پلکانی تقسیم نشده و شیبدار است ؟! مردم به چه هدف و چشم اندازی باید این همه پله را بالا بروند که روی سقف قدم بزنند و در جنب بزرگراه دود استنشاق کنند ؟!

مگر هدف پروژه چنین چیزی بوده است ؟ وانگهی چگونه طراح به خود اجازه می دهد که امکان پیاده روی نمادین فوق مکان نمازگزاری وکتاب آسمانی ملتی را فراهم آورد ؟

اصلاً مهم نیست که خانم سیده فرشید موسوی چقدر سرشناس باشد ، نگاهی به طرح این موزه فریاد می زند که طراح به کلی از موضوع قرآن و موزه بی اطلاع بوده است !

فضایی برای استقرار نسخ خطی و کتاب های کوچک ارزشمند در ویترین باید تاریک باشد و با نور کنترل شده مصنوعی نورپردازی شود که خود تخصصی در طراحی موزه می طلبد.

در ضمن فضا باید کوچک و محفوظ باشد تا امکان تمرکز بر اشیاء ، بزرگ نشان دادن شأن آن و نیز امنیت فراهم آید . در اینجا می بینیم سالن هایی پهناور و مرتفع در برابر نور یکپارچه آفتاب قرار گرفته اند که کنترل سرمایش و گرمایش و آسیب نور روز زیر سوال است.

ویترین هایی درست نزدیک پنجره تعریف شده اند و باقی فضا چنان رها شده است که خود طراح نیز مقیاس های انسانی را در آن سرگردان و بی هدف نمایش داده است !

اگر طراح در عین بی اطلاعی از معماری اصیل این سرزمین برای تظاهر به ایرانی و اسلامی بودن طرح تظاهر نمی کرد و صرفا بنایی درخور موزه در حد تجربیات جهانی ارائه می نمود و دستکم برای طراحی یک قسمت از بنا یعنی مسجد آن به سادگی به الگوهای رایج مسجد رجوع می کرد ، این طرح از نظر فرهنگی و رویکردهای اسلامی مقبول تر بود .

اما متأسفانه در اینجا می بینیم که تمام بخش های بسیار متفاوت موزه در زیر یک سقف گرد آمده به سادگی بر حسب مساحت با تیغه هایی از جاهایی تعریف نشده و بی ارتباط با سازه از هم تفکیک شده اند بدون آنکه کمترین توجهی به عملکرد ، هویت و موضوعیت خاص آنها بشود .

مسجد هم در این میان یک سالن بی شکل سرپوشیده بدون نمادهای همیشگی آن یعنی گنبد و دو مناره است که حتی طراحی شکیل داخل و تفکیک بخش زنانه و مردانه آن هم برای طراح مهم نبوده است !

وقتی هویت مسجد در یک طرح فرهنگی که موضوعیت آن توجه به اسلام است این چنین خدشه دار می شود دیگر هرگز نمی توانیم معترض به اماکنی شویم که امروزه در سطح کشور شاهدیم به نام مسجد و مصلی شروع می شوند و با شکل یا کاربری تجاری پایان می پذیرند !

این پروژه با اعتراض شورای شهر و سازمان نظام مهندسی ساختمان و دیگر کارشناسان معمار به زیر سوال رفت و متوقف شد اما مبلغ 600 میلیون تومان به دست اندرکاران تهیه چنین طرحی از جیب ملت پرداخت شد و جالب است که هنوز هر ساله ردیف بودجه به آن اختصاص می یابد !

اگر هم اکنون کارشناسان جلوی این بخشش ها و سوء مدیریت ها را نگیرند هیچ تضمینی نیست که در آینده نیز شاهد چنین پروژه هایی که فضای سبز را اشغال می کنند ، فرهنگ را لگدمال می کنند و بیت المال را هدر می دهند نباشیم همچنانکه پروژه های مجاور این طرح که اجرا شده اند بهتر از آن نیستند .

ادامه داستان
در حال حاضر طرح پر هزینه ای به عنوان طرح جامع فضاهای فرهنگی به سفارش “شرکت توسعه فضاهای فرهنگی” توسط مشاورینی که چگونگی گزینش آنها مورد سوال و اعتراض جامعه مهندسین مشاور است تهیه شده است .

در این طرح نیز به جای تمرکز بر نیازهای فرهنگی ، واقعیات اجتماعی و کیفیت رویکردها و عملکردهای فرهنگی آمارگیری ، مطالعات تکراری کتابخانه ای ، منافع اقتصادی و واحدهای نفر- صندلی مورد توجه است.
اگر همچنان این طرح به جای توجه ژرف به موضوع فرهنگ ، اعتقادات مذهبی و نهاد انسانی با بتن و شیشه و آلومینیوم پنل موجب ایجاد قوطی های بی شکلی مانند طرح های موجود در تپه های عباس آباد شود باید بگوییم که چنین طرحی تیر خلاص بر فرهنگ و باورهای تهرانیان و به دنبال آن ایرانیان خواهد بود که همواره پایتخت را سرمشق خود قرار می دهند چنانکه شاهدیم چنین جریاناتی از سوی شهرداری های شهرهایی چون مشهد و تبریز و کرمان نیز در حال الگوبرداری است .

منبع:تحریریه معماری گروه بانک آرک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا